سلام دوستان!
سلام دوستای گلممممم
خوفین؟؟؟؟؟؟
چه خبر؟؟؟؟؟
امیدوارم حال همتون خوب باشه
کلاس تابستونه هم میرین؟
راستی میخوام یه خبر بهتون بدممممممممممممممممممم!!!![]()
![]()
![]()
دارم یه داستان مینویسمممممممممممممم
البته تا تمومش کنم ممکنه یه خورده وقت می بره.میدونید چرا؟
زیرا برای اینکه
آخه من کار هام زیاده و یه عالمه کار ریخته رو سرم.کلاس های تابستونه هم که
از ۷ صبح میرم،و تا ۱۲ ظهر نمیام خونه.اصلا وقت ندارم.تازه باید به خیلی از کارای دیگه ام برسم.
این داستانی که میخوام بنویسم هم رمانه.و اصلی ترین شخصیتش دو نفر هستن.
به نام های " جسیکا " و " جاستین ".من که همیشه خدا از شانسم یه هو وقتی حس
داستان نوشتن بهم دست میده،آخر شبه و باید بخوابم.
خوب..فقط تنها چیزی که میتونه به من در داستان نویسی کمک کنه که هرچه زودتر تمومش کنم،
دعای شما دوستای خوبمه و امیدواری هایی که بهم میدید برای ادامه داستان.
امیدوارم از داستانم خوشتون بیاد.
راستی الان که این مطلب رو ثبت کردم،میخوام اسم وبمو تغییر بدم
فعلا نمیدونم چی بذارم ولی میخوام یه چیزی بذارم که قابل توجه باشه دیگه!
خلاصه اینکه کلا میخوام تو وبم یه خونه تکونی بکنم
میخوام اسم وبم با قالبش رو تغییر بدممممممممممممم


امادردسراینجاست که تابخوای یه قالب مناسب برای وبت پیدا کنی،باید تا شب بگردی
علاوه بر این،تصمیم دارم خودمم تغییر کنم.میخوام به یه زهرا خانوم جدید تبدیل بشم
راستی برای تابستون هم فکرای بهتری دارم که بعدا شاید گفتم![]()
فعلا که باید داستانمو ادامه بدم تا به یه رمان تبدیلش کنم
امیدوارم شما هم برای تابستون برنامه های خوبی داشته باشین![]()
ببخشید اگه زیاد حرف زدم! آخه خودمم فکم درد گرفته
خوب..بهتره من برم.دیگه وقتتون رو نمیگیرم


















ღسلام من زهرا هستم و12سالمهღ